کلام زاهدان مشنو که زخم نفس می خارند
از این پهلو به آن پهلو به خواب عقل بیمارند
سرود عاشقان بشنو که خاموشند و درکارند
به بزم وصل و بیداری ز خود نامی نمی آرند