رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۰۲ : کار من شعر است و شعر از زندگی آن سوتر است

کار من شعر است و شعر از زندگی آن سوتر است
کار من عشق است و این عشق از خیال دلبر است
روحم آخر، هر دمی از کالبد بیرون شوم
با همه دلگشتگان جان نهانم همسر است
شاعرم من، عاشقم من، عارف و شیدایی ام
سالکم من، سلکم از سودائیانی دیگر است
شوخم و مجنونم و شوریده و دیوانه ام
جان من فارغ ز دردستان هر خیر و شر است
جام من لبریز عشق است و به جز عشقم مجوی
آن چه می گویم دلا از دیدگان ساغر است
صافم و بی غش، چه زیبایم کنون؛ آیینه روم!
بنده ی عشقم دگر، حقّ نهانم در بر است
زورق جان رانده ام تا چشمه ساران الست
بند اندامم مجو، چون روح بی پا و سر است
شب به شب مست از میان در جاده ی روشن روم
هر که پرسی گویدت این حلمی نام آور است
پیمایش کتاب