رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۰۵ : به یک نگاه عاشقت غلام عشق می شوم

به یک نگاه عاشقت غلام عشق می شوم
ببین چه خاضعانه من به بام عشق می شوم
اگر وداع گفته ام جهان خام عقل را
کنون به خارزار دل سلام عشق می شوم
بدین زمانه ی غریب که شعر بی زبانه است
نشسته در خیال تو قیام عشق می شوم
خروش موج وصل تو چگونه است کاین چنین
فروتنانه در نهان نظام عشق می شوم
نه تیغ خامه بر کشم، نه جام وهم سر کشم
ورای چشم مردمان خرام عشق می شوم
به هفت سین عاشقی سکوت سین اوّل است
نه شاعری که خود میان کلام عشق می شوم
افق به دیدگان من چو دیگران سراب نیست
حقیقتی ست در نهان که خام عشق می شوم
به ساعتی که وهم را به عصر تازه راه نیست
ز شرق جام و آفتاب به شام عشق می شوم
چو گفته ای که حلمیا چگونه باشد این سفر
نگاه کن که تشنه لب به کام عشق می شوم
پیمایش کتاب