رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۳ : عشق شده‌ست کار ما، جوخه و کارزار ما

عشق شده‌ست کار ما، جوخه و کارزار ما
هر که بگفت عاشقیم هیج ندید یار ما
دوش کنار بسترم یار چه جلوه می‌نمود
گفت چه مانده‌ای دلا؟ باز بیا کنار ما
باز کرانه رفتم از کران بی‌کرانه‌ها
صوت به غرّشی مرا برد بدان دیار ما
من که ز وصل مانده‌ام روی زمین به سالها
در همه آسمان او شهره شده‌ست کار ما
هر چه بخواست را بگفت از قلم و زبان من
ماهوش خیال ما، ساقی گلعذار ما
شاهد فصل و خوابها باز به وصل می‌رسد
خوابرُوان کجاستید؟ باز رسد بهار ما
صبح نخست دیده‌ایم حال شب پسین چه باک
نیست شویم و پارپار از مه هستپار ما
حلمی از این پیاله‌ها باز به عاشقان رسان
روح غزل دمیده شد ازدم مُشکسار ما
پیمایش کتاب