رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۶۲ : منگر به شکل بیرون، همه کس خراب دارد

منگر به شکل بیرون، همه کس خراب دارد
به درون شو روی جان بین، شکل آفتاب دارد
همه روح و نور بینی چو به عشق بازگردی
همه حوروش، خدایی، نه یکی عتاب دارد
چو خدای باش و برتاب به همه جهات هستی
که خدا به ذات تابد، نه که انتخاب دارد
چه چری به عقل و وهم و به چرای‌گاه پرسش؟
تو یکی نظر بفرما، دو جهان ثواب دارد
همه خاک میهنت شد که به ناز تن اسیری
برو این همه رها کن که جهان حساب دارد
ز دلی که رفت نورش تو بر آ که بازگردد
ز برون پیاله خالی‌ست، ز درون پر آب دارد
چه رهی و آفتابی ز نهان فتاده ما را
لب هرزه بند و برتاز که سخن عذاب دارد
حلمی ار خموش باشد دم عشق باز ماند
ورنه روی و جان مستش بی سخن خطاب دارد
پیمایش کتاب