رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۶۹ : من دوش خیال جام کردم

من دوش خیال جام کردم
زان خطّه به جان سلام کردم
آیینه شدم به هشت گیتی
تابیدم و جلوه تام کردم
سرمایه‌ی دیده باد دادم
تا آن دل شرزه رام کردم
از جادوی دلبرانه‌ی دوست
جوشیدم و خوش خرام کردم
زان چشمه که آب خاص می‌داد
نوشیدم و قصد عام کردم
آن قسمت کهنه بار دادم
نو گشتم و نو کلام کردم
حلمی که پیاله وام می‌برد
در میکده پردوام کردم
پیمایش کتاب