رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۱۹۳ : نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟

نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟
آه و افسوس ز انبان خباثت چه کشی؟
بنده درویشم و از توبه به صد مرتبه دور
تو که شاهی سر سجّاده به حاجت چه کشی؟
سبزه‌ی بخت من از روز ازل گلگون است
قامت سبز فلک را به اسارت چه کشی؟
خوشم آن روز که از یاد بری نام مرا
قلم خبط و خطا سوی نهایت چه کشی؟
همه بر باد رود قصّه و افسانه‎ی ما
شب و روز من تنها به حکایت چه کشی؟
طلب عشق نکردیم و چه عشقی‌ست کنون
ناز پیمانه ز محراب عبادت چه کشی؟
ناز معشوق کشید این دل و بیهوده نکرد
ناز حکّام ظلام و شه غارت چه کشی؟
حلمی از شعر تو ابلیس به معراج رود
پس بر این نقد گران آه ندامت چه کشی؟
پیمایش کتاب