رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۲۳۷ : پیش از این غوغای پنهان داشتم

پیش از این غوغای پنهان داشتم
هر چه بودم آه سامان داشتم
روزگارم خواب بود و خوب بود
راحتی و تکّه ای نان داشتم
آسمانم دشت غوغایی نبود
هر چی می جوییدم آسان داشتم
با بشر صد قرن ها چون گاوها
در چرا عقل نریمان داشتم
کار من این گونه مستی ها نبود
غفلتی سنگین چو انسان داشتم
هم غلط کردم که گفتم درد نیست
هم غلط بودم که درمان داشتم
دردها و رنج ها و مرگ ها
بعد از آن چون نُقل غلتان داشتم
توبه ی آن خفتگی ها چون شکست
قرن ها هم سیر طوفان داشتم
عاقبت در کوره ی آدم شدن
جان خود هم رنگ جانان داشتم
حلمی از آهی و شاهی چون رهید
جان آخر را به ایران داشتم
بعد از این جان من و جان شما
کی کجا من جز شما جان داشتم
پیمایش کتاب