رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۳۲۱ : عشق بهار دلست، رنگ بهاران بگیر

عشق بهار دلست، رنگ بهاران بگیر
بوی بهاران شنو، طلعت باران بگیر
عشق حضور خداست، حرف فقیهانه نیست
شیوه ی گستاخ این خسته تو آسان بگیر
گرچه نو علّامگان گوی نظر می برند
من به تو آن گویم و تو نظر آن بگیر
حرف خدا گفتنم حاصل بی قبلگی ست
ای دل افسون من قبله ی پنهان بگیر
با همه بنشستن و بی همه برخاستن
هیبت پرواز را، روح! تو این سان بگیر
آن چه که من دیده ام زین دو سه تن آب و گِل
دولت باد و هواست، دولت جانان بگیر
عشق زبانم برید ورنه سخن ها بسی ست
شاهد این قصّه را از لب قرآن بگیر
چون برسد حرف ما تا شه بیت الصفا
حلمی بی خانه را برکت یزدان بگیر
پیمایش کتاب