رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۳۴۵ : کار صوفی دیده ای؟ بس کودنی ست

کار صوفی دیده ای؟ بس کودنی ست
دشمن از خاکش برد خوابش غنی ست
این چه ذکر و لاف و راز ابلهی ست؟
این چه هوهو کردن ما و منی ست؟
صوفی عارف نما در عصر ما
هر کجا دیدی ببین بس دیدنی ست
ادّعای هیچ بودن کرد عقل
عقل! تو هیچی، دگر این گفتنی ست؟
قسمت این ناکسان خلق باز
چتر بازی بر سر چرخ دنی ست
حلمی از ماه دل خود نور ده
صوفیان را حسرت این روشنی ست
پیمایش کتاب