رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۳۸۸ : سینه ی من محرم اسرار عشق

سینه ی من محرم اسرار عشق
کار فقط کار فقط کار عشق
حرف تو و حرف تو و حرف تو
سینه ی من صحنه ی آثار عشق
هیچ مگو هیچ مجو هیچ هیچ
تا که فروریزدت آوار عشق
غیرت من دوش مرا دار زد
گشتم از آن دار خریدار عشق
یار مرا کشت و به آتش کشید
تا نکنم صحبت دیدار عشق
این همه حلّاج شب و روز بین
کشته شده بر سر پندار عشق
هیچ مگو هیچ مجو هیچ هیچ
تا نشوی دلقک اغیار عشق
خامش از آن لحظه همه حرف شد
حلمی دیوانه ی بیمار عشق
پیمایش کتاب