رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۰۸ : بخیز آنجا که آنجا را بسازی

بخیز آنجا که آنجا را بسازی
بخیز اینک زمان روح‌تازی
سلوک عاشقان دانی چه باشد؟
رهایی از جهانهای مجازی
بخیز از جامه‌های سست زیرین
بخیزی تا بسوزی تا بسازی
به دنیا آمدی تا حق ببینی
چو باطل دیده‌ای این چیست بازی
برو آنجا که غرب و شرق محوست
نه کس داند ز رومی یا حجازی
برو آنجا که آب از عشق جوشد
ز خون روح بر خود تکیه سازی
رها از نسبت و خویشان خاکی
رها از خیر و شرّان موازی
دویی اینجا، برو آنجا یکی شو
برو حلمی چه اینجا نرد بازی
پیمایش کتاب