رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۱۶ : عشق یعنی اعتدالی آتشین

عشق یعنی اعتدالی آتشین
در درون شعله حالی آتشین
در برون شعله با یاران دل
گرد هم در اتّصالی آتشین
مرکز دل نور و تاج سر تنور
جان و جانان در خیالی آتشین
این چنین با مردم سرخ خدا
عشق یعنی ارتحالی آتشین
قرنها بگذشت و این یک قرن هم
بگذرد در ماه و سالی آتشین
تا رسد آن لحظه‌ی امر محال
در سکوت اعتزالی آتشین
دست در دست و نفس در سینه حبس
نام حق در انتقالی آتشین
گفت: حلمی! شد سحر از خواب خیز
وقت جام است و مجالی آتشین
پیمایش کتاب