عقل! مگو خرقه به نام من است
خیر و شرت هر دو به کام من است
گرچه چپات از دم بالا تهیست
در چپیاش نیز غلام من است
راستیات هم که پر از کژمژیست
هر کژیاش چینک دام من است
خاص که از پستی عامی بریست
خاصیت جلوهی عام من است
درّه مگو، قلّهی وارونه بین
ژرف شو در ژرف که جام من است
گفت خداحافظ یاران عشق
گفتمش این لحظه سلام من است
گو بشود هر چه شود باک نیست
هر ضربانی به نظام من است
حلمی از این راه و از آن راه نیست
تیغ حقیقت ز نیام من است