رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۴۰ : پر ز خطا گشته ام تا تو صوابم دهی

پر ز خطا گشته ام تا تو صوابم دهی
بعد دو صد قرن ها جام مذابم دهی
نیک بر آتش کشان این تنک ناکسان
آنک بیا در میان تا که جوابم دهی
هیچ مجنبان زبان، ذکر نهانم بخوان
این من و این آسمان، بر شو سحابم دهی
خاطره ای بود و رفت هر چه ز من بود تفت
بر خرک هشت و هفت نیک عذابم دهی
اوج بگیرم ز روح، با دو سه جامی صبوح
صبر نمودم چو نوح تا که شهابم دهی
جعد ز دل باز کن، تیز سرانداز کن
موسقی ات ساز کن شور و شرابم دهی
تار و سه تارم مزن، زار و نزارم مکن
چنگ زن و ونگ زن یا که ربابم دهی
حلمی از این خوابگاه پر کش و بین ماهشاه
هیچ مجنبم ز راه تا که خطابم دهی
پیمایش کتاب