رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۵۶ : از برای زندگی لبریز شو

از برای زندگی لبریز شو
من نگویم از چه ره، تو تیز شو
این همه پربار بودن کار نیست
بارها خالی کن و بی چیز شو
رهروی سنّت شکن باش ای عزیز
واصل این راه سحرانگیز شو
این همه خشکی کویرت کرده است
بهر کار عشق طنزآمیز شو
مست کن آن کلّه ی پرباد را
همره این عاشق شبخیز شو
ساعتی آمد که جز این راه نیست
من نگویم اندر آ، واریز شو
ساغری آمد که جز آن ماه نیست
از قدش سر برکش و آویز شو
حلمی از مُلک بهاری دست کش
برگبار این ره پائیز شو
پیمایش کتاب