رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۶۵ : ای جان من از کناره بیرون برخیز

ای جان من از کناره بیرون برخیز
از جلوه ی آشکاره بیرون برخیز
چون شعله به کام سرخ هیزم بنشین
از این تن بدقواره بیرون برخیز
آنجا که خمار عشق دامن گیر است
باز آ و به یک اشاره بیرون برخیز
این جمعیت عقل به خون خواهد خاست
پیش از شرر قداره بیرون برخیز
آلاله ی روح کوی دیگر روید
یک بار شد و دوباره بیرون برخیز
حلمی خبر از پیاله ها بشنیدی
از خویش به فکر چاره بیرون برخیز
پیمایش کتاب