رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۴۷۶ : قصّه‌ی ماری که مریم می‌شود

قصّه‌ی ماری که مریم می‌شود
دیو آدم‌شکل آدم می‌شود
سنگ خود خواهی اگر گوهر کنی
کوره را آتش فراهم می‌شود
خانمان بر باد خوش‌تر، ناز چیست؟
دردْ خود در عشق مرهم می‌شود
در دم آن آستان روح‌بخش
صد کمر فولاد هم خم می‌شود
این‌ چنین آ: کاه‌وزن و بادرو
پابه‌پایت اسم اعظم می‌شود
عاقبت حلمی ز شب بالا نشست
صبحگه در پرده‌ی بم می‌شود
پیمایش کتاب