رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۰۵ : من که باشم؟ تو بگو، مأمور دل

من که باشم؟ تو بگو، مأمور دل
خادم بی‌منّت معذور دل
من چه باشم؟ تو بگو، قانون عشق
چنگ می‌زن مر مرا تنبور دل
مرگ را پنداشتی مأمور توست؟
مرگ هم باشد دم مجبور دل
تو سوی من تاختی خود باختی
تاختن بر شش سوی مستور دل؟
بعد از این دست من و زلف شما
تا چه باشد بهرتان دستور دل
در شب تاریک حلمی نور دید
موسقی روشن منصور دل
پیمایش کتاب