رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۱۷ : احمقان و کورمالان را ببین

احمقان و کورمالان را ببین
این بساط فقه و فقدان را ببین
کار خودکرده به دشمن می‌زنند
بزدلی عقل انسان را ببین
زاهد دیوانه را تدبیر نیست
لاشی زن‌باز شیطان را ببین
عشق گوید روح باش و راست گو
مرد و زن را واده و جان را ببین
عقل ناقص این چنین خودکامی ا‌ست
عاشق حق باش و میزان را ببین
این یکی پیری به خواب کفر و دین
آن یکی پیری نگه‌بان را ببین
مجلس وهم ددان بر باد شد
هیبت روح سلیمان را ببین
دوش بر باد وزان حلمی نشست
گفت ماهم بخت رخشان را ببین
پیمایش کتاب