رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۴۴ : این زمین با حاکمان نوبرش

این زمین با حاکمان نوبرش
کرده انسان را به هر دم نوکرش
گفت با دل راه آزادی بجو
ابتدا این بود و این هم آخرش
نوحه‌خوان این شب دیرین مشو
غم مخور از شیوه‌ی غم‌پرورش
این چنین بوده‌ست و خواهد بود و بس
با خوشانِ بنده‌ی خیر و شرش
بندها باید از این زندان گشود
رست باید همچو توفان از برش
گفت حلمی با خموشان نطق شب
تو ببین کو مردم و کو منبرش
پیمایش کتاب