رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۴۵ : من در خود و خود اعانه از تو

من در خود و خود اعانه از تو
من بی همه، آشیانه از تو
این من که زنم دم از دمانش
یک شعله‌ی عاشقانه از تو
ما بی‌همگان زبان ندانیم
این صحبت ناگهانه از تو
صافی سخن که روح ریزد
نایش ز تو و زبانه از تو
دیشب قمرم به رقص برخاست
دیدم قر سرخوشانه از تو
آنگاه سکوت محض بر شد
از نو خمشی خانه از تو
حلمی ز تو روی خویش پوشید
تا رخشش مهوشانه از تو
پیمایش کتاب