رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۶۵ : راه عاشقانه دریابد، رحمت شبانه دریابد

راه عاشقانه دریابد، رحمت شبانه دریابد
او که در کناره‌ها می‌دید حال در میانه دریابد
درد منصفانه می‌پیچد، شعله عادلانه می‌خیزد
تا که محرمانه در جانش روح بی‌کرانه دریابد
ساعتی که جامه می‌درّد، بوی عشق شامه می‌درّد
هول تک شدن به دریای سرخ بی‌نشانه دریابد
دل دل دلیر می‌خواهد، همره کبیر می‌خواهد
خست و خرد و خویش‌بازیده تا رب روانه دریابد
من ز خود سخن نمی‌گویم، این رهم به خود نمی‌پویم
خامشم چون آتشِ به‌ خاکستر جرئت زبانه دریابد
هر زمان که خوف می‌گیرد، هر دمی که خشم می‌بارد
طاقت عبور بی‌رحم روح دلکشانه دریابد
حلمی از وصال می‌گوید، دلبرم مجال می‌جوید
در دمی محال آغوش مست بی‌زمانه دریابد
پیمایش کتاب