رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۷۱ : در درونم بنگرم پیداستی

در درونم بنگرم پیداستی
در برون یک تن شبیه ماستی
این همه ماییم و تو بی ما تکی
گرچه خود مایی و ما را راستی
سالکی در بند حرف و برگ بود
پس کجا کی ریشه‌ات آراستی؟
عارفی ما را ز راه نور گفت
خاصه خود از ظلمتت ویراستی؟
خلق کن از ذات حق ای خوابرو
بی‌ هنر، بی‌منزلت، بیجاستی
عابدی، کمتر ز خر، خود خواستی
عاشقی، افزون ز عالم خاستی
خلقتی از موسقی و عالمی
حلمی از دیوانگی پیراستی
پیمایش کتاب