رفتن به محتوای اصلی

غزل شماره ۵۸۳ : جوشیده جوی دل از چشمه‌سار شب

جوشیده جوی دل از چشمه‌سار شب
آن کامکار دم، بطن نگار شب
در جستجوی نو از نو قدم‌قدم
از تنگنای ره، در استتار شب
آید به روشنی در کوی بی‌منی
با بوسه‌های مه این نونوار شب
بی گفتگو خوش است این بزم آتشین
با هم به جستجو سر در غبار شب
سر در گریب دم، لب تر ز خامشی
نای از صدا پُر و پَر رازدار شب
ای جان! دل‌آوشی، دلکش چه می‌کُشی
از نو سیاوشی، آتش‌گزار شب
بگشوده مرز دور، هنگامه‌ی عبور
حلمی شتاب کن ای راهوار شب
پیمایش کتاب