رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۰۸ : این همه که در جهان ...

 این همه که در جهان درباره ی علایق و سلایق خدا سخن گفته شده است، بشر به شناخت خود نیاندیشیده است. در واقع انسان علایق و سلایق خویش را به خدا نسبت می دهد و از این راه هم با خود و هم با خدا دشمنی می کند.

ای بشر! خدا هیچ علاقه ای به این که تو چه می خوری و چه می پوشی ندارد، چرا که آنچه که خورده و پوشیده می شود لباس و خوراک پوسته است و انسان پوسته ای بیش نیست که روح را دربرگرفته است. تو روح را باید بشناسی. آن روح تویی و روح که ذرّه ی خداست نه می خورد و نه می پوشد و نه علاقه و سلیقه ای دارد. راه روح، راه بی تعلّقی ست.


خدا اندیشه ی فلسفی را دوست دارد؟ خدا ایمان مذهبی را دوست دارد؟ خدا دانش دانشی را دوست دارد؟ خدا کافر را دوست ندارد؟ خدا همجنس باز را دوست ندارد؟ خدا مست را دوست ندارد؟ خدا دیوانه را دوست ندارد؟ اگر این بشر که تویی همه از نگاه خدا کافر و همجنس باز و مست و دیوانه اند. چون هیچ کس به راه خدا نمی رود و همه از یک جنس بلاهت اند و همه مست خویش و دیوانه ی عقل گند و دانش کپک زده ی خویش اند.


ای انسان چرنده ی غرب و شرق! ای حیوان درنده ی اسفل آگاهی! ای گوسفند! آدم باش.

کتاب الکترونیک لامکان (قابل دانلود)
پیمایش کتاب