رفتن به محتوای اصلی

شماره ۳۲۶ : انسانها فکر می کنند که ...

 انسانها فکر می کنند که فکر می کنند و نظریات خودشان را ابراز می کنند. ولی در واقع فکرانده می شوند و هزاران دست از هزاران سو آنها را در کنترل کامل دارد. انسان حاصل دیگران است. روح مخلوق خدا، خالق جهان خود است.

هیچ فکری در اقلیم ذهن انسانی تازه نیست، همه چیز از چیزهای دیگر مشتق شده است. همه ی نظام های انسانی در گذشته به اشکالی متفاوت با محتواهایی مشابه بر روی زمین بوده اند و در آینده نیز چنین خواهد بود. زیر سقف فلک هیچ چیز تازه ای وجود ندارد. تازه ها در آن سوست.

زمان محتویات ظرف خود را تکرار می کند. انسانها همه به یک حافظه ی مشترک ذهن و روان متّصل اند و در آن با جماد و نبات و حیوان مشترک اند. امّا دیار روح بالاتر از ذهن و روان است و سالک زمانی که به آگاهی روح ورود می کند از ظرف زمان و مکان برخاسته است. ماجرای سلوک روح اینجاست. اینجاست که خودشناسی کامل می شود و خداشناسی آغاز می گردد.

کمال خودشناسی در دانستن این است که همه چیز یک لحظه ی حال گسترده در عوالم زیرین است. لیکن رهروی خداشناسی زمان و مکان نمی شناسد، پس حال نمی شناسد . چرا که حال در زمان است و خدا بیرون از زمان است و سالک خدا از زمان برخاسته است.

پس رهروی خدا کاری با ذهن و جغرافیا و زمان کیهانی آن ندارد. عرفای ذهن در اغمای بودایی با همه چیز در یگانگی به سر می برند. امّا این برای یک رهروی خدا مرتبه ای زشت، بس کودکانه و پایین است. چرا که آنجا که کار عارف ذهنگرا به انجام می رسد، خودشناسی تازه اوج می گیرد و کار سالک خدا آغاز می گردد.

کتاب الکترونیک لامکان (قابل دانلود)
پیمایش کتاب