رفتن به محتوای اصلی

مثنوی شماره ۱۶ : ای دل خوندیده جان‌افراز شو

ای دل خوندیده جان‌افراز شو
روح عریانی، حجاب‌انداز شو
خلق اوهامی به قعر چاه بین
مردم بیراه را خودخواه بین
مردم حق را بگو بیدار باش
هر زمان آماده‌ی پیکار باش
غفلت و جهل است هر سو، تیز کن
این بهار کبر را پائیز کن
خامشان شاهد معراج‌وش!
بر شوید ای رهروان کاج‌وش
کو به کو این قاره نورانی کنید
این ره شب را چراغانی کنید
سالکان راه بی روی و ریا!
بر شوید ای پاسبانان خدا
ظلمت کوران اگر برجاست این
چون تو بنشستی ز دل، برخاست این
تو بخیز ای دل که از برخاستن
شعله پرسو می‌شود از کاستن
تو بخیز از خویش و از حق نور ده
آتشی بر هیزم مغرور ده
صلح خواهی جنگ‌ها بی‌باک رو
در پی حق رزم‌های پاک رو
شاهدند آنان که با دل خاستند
از میان شعله کامل خاستند
شاهدند آنان که بی‌دل تاختند
بهر خود از شعله دوزخ ساختند
بی‌دلان را این وحوش کور بین
تو برو با دل خروش نور بین
پیمایش کتاب