رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۳۵ : عجب است که آدمی زادی ...

 عجب است که آدمی زادی تنها یک سوم از شبانه روز خویش را بیدار است. و عجب تر این که آن را که بیدار است خواب می نامد و این را که خواب است بیدار می نامد. ای شما مردگان! خواب هاتان بیدارتر از بیداری ست.

پس به رقص می آیم به میان شبان، چو رویایی زنده تر از بیداری می بینم. و در میان روزان به رقص می آیم چو آوایی پرطنین تر از هر موسقی زمینی به گوش می شنوم. آن لحظه دیگر بنی آدمی در برابر دیدگانم نمی بینم. آن. لحظه تمام خداست.


چون روح شوی تنها خدای بینی و تمثال زنده ش . اگر گوید روز است، روز است. اگر گوید شب است، شب است، هر چه می خواهد باشد. اگر گوید این بخور و آن بنوش و آن راه رو و از آن پل جاه و خویش و مقام خویش برانداز، همین و تمام. گوش کردی رستی، شنیدی خود به نشنیدن زدی برو صد قرن دگر دور خود زن.
 

اگر گوید که روز است، این چنین است
اگر گوید که شب، آری! همین است
به گوش روح و چشم جان بیدار
ندای حقّ زنده پرطنین است
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب