رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۴ : حقیقت در قلب هاست ...

 حقیقت در قلب هاست، در کتاب ها چه کند؟ تاریخ قدرت را مورّخان نگاشته اند، تاریخ علم را عالمان، تاریخ عشق را چه کسان؟ آن در قلب ها هماره مکتوم و پابرجاست. آن را به دیده ی جان توان دید، به گوش پنهان توان شنید و به زبان قلب توان سرود. آن صداست.

پس صدا را چگونه توان دید؟ روشنا را چگونه توان شنید؟ آن هر دو در یک است. آن گوهر یکتاست در منشور تفرّق به هزار صورت در آمده و به هزار سوی دویده . بسیاری در آمدنند، آن ها که هیچ، آن جمع که دیده اند و شنیده اند نیز ره زین سراب انکسار به بیرون نتوانند. اندکی به بازگشتند، آن ها که جز به خطّ عشق نخوانند. آن خطّ زرنگار خداست.

زمین به دور تو می گردد. فلک از غمزه ی توست چالاک. شب به قبای ستاره ردای استعاره ی توست و آفتاب ایهامی ست از نگاه تو که کمتر از این سوزناک نمی توانست بود. تو شاعری و جهان همه شعر مقدّس توست.
 

ز چشم نوربخش توست شکنج آسمان پیدا
زمین پیدا، زمان پیدا، همه جان و جهان پیدا
اگرچه تا به پیدایی هزاران جان و جان باید
تو سر در چاک پنهان کن ببین سر تا کران پیدا
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب