رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۷۹ : آن جا که آدمی چنانی دیوانه وار ...

 آن جا که آدمی چنانی دیوانه وار شاد می شود، چنانی نیز دیوانه وار غمگین خواهد شد. هر کس به قلّه رسید و غریو فتح سر داد گوش تیز کن که آن دگر ضجّه ی سرنگونیش. آن کس که به قلّه رسید و شکر گفت، قلّه ای دیگر آنک در پیش روش.

شبی در آسمان ستاره ای درخشید، گفتم چه باشکوه زیبایی! آیا توانم که روزی بر یک پرتوی جانت بوسه زنم؟ آمد و گفت تمام من اینک از آن تو. آنک چون غنچه ای نور بر زبانم نشست و بلعیدمش. آن شب جانم روز شد.

دوش در رویا گفت فردا جهان به آخر می رسد،‌ چه می کنی؟
گفتم فردا تو، جهان تو، آخر تو و رسیدن توئی؟ چه می کنی؟

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب