رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۹۴ : کعب جانم را مظهر آن ...

 کعب جانم را مظهر آن بی نام کرده ام، بیا و بگرد. چه است آن کعب باطل؟ چه است آن خاگینه ی ناحقّ باوران و بی عشق گردندگان؟ این جا بیا و در همین خاک زمرّدین زائر خورشید مطهر آسمان های نهانی باش. امروز روشنی را در خانه ی خود بجو.

سنّت دیرینه ی جهل از خاطر خویش بزدای و شیعه ی نور باش و صدا. امروز آن خلعت باستانی را بدین جا کشیده اند. نمی گویمت که سجده کن، نمی گویمت که زار زن. راست قامت باش و بخند و استوار استوای خنده ات را تا قطبین تاریک زور بگستر.

چه باک گر فراعنه ی زمان چاکران درّنده زائیده اند.
احمر جان خویش بشکاف و موسی جهان خویش باش.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب