رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۲۷ : در محفل قلب های عاشق ...

در محفل قلب های عاشق، اگر گذرت افتد و پر روحت گیرند و راهت دهند، دهان های گشاد از خنده نمی بینی و چشم های مست از تهی، تهی از نگاه. آن جا، لب ها گشوده به خنجر تیز بی نظری ست و چشم ها نگاهبانان بی ترحّم اسرار سکوت اند.

عشّاق را از زخم چشم هاشان بشناس و از دامن پرچین رنج هاشان. از این که می گویند و کس نمی فهمد و می جانند و کس نمی داند یعنی چه جانیدن. عشق را در فرهنگ لغات انسانی مجو. عشق یعنی جان بی منّت به هر بی سر و پا بخشیدن و لعنت شنیدن. عشق یعنی ملامتی نامنتها.

باز هم می نگرم و در گرد خود هیچ کس نمی یابم.
باز هم می نگرم: غریبی و اسیری و غم یار.
این غمان به کس نفروشم.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب