رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۶۵ : من دروازه های قلب خود ...

من دروازه های قلب خود را گشوده ام و همه جان های پاک را از آسمان ها فرا خوانده ام. انسان را چون کشتزاری در خود درویده ام و از انسان رهیده ام. بر تاج این قلب سرزمینی ست که به معراج می رود.

لشکریان صوت را فرا می خوانم و رزمندگان نور را و بر فراز خاک، از کران تا کران، هر جانی را که از درد سوسو می زند می ربایم و به کارزار در می کشم. خاک را در آسمان می پالایم و آسمان را از دوشم سرازیر می کنم.

جانم لشکر منهزم است. هر بار که از درد خون باریده ام آخرت خود دیده ام. امّا باز عشق پرده ای نو در برابر دیدگانم می کشد و این مرده زنده می کند. آن گاه قاره های نامکشوف کلام در پیش و لشکریان ابلیس از شش سو. پس تابوت عهد خود روان می کنم و در روح برمی خیزم.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب