رفتن به محتوای اصلی

شماره ۲۹۸ : شعله ی یازدهم

هیچ چیزی برای اثبات نیست. هیچ چیزی برای انکار نیست. ذهن باید آن قدر سرگشته شود که دیگر از آن گردیده تر نتواند بود. چون گمشده ای در صحرا. زمانی فرا می رسد که جز وادادن، فروبستن پلک ها و تسلیم راهی نیست.

عقل وسواس کمال دارد. انسان می خواهد همه چیز داشته باشد، امّا برای پیشروی در درون باید از اسباب بیرون کاسته شود. فرد باید تصمیم بگیرد در بازار مکّاره ی انسانی می خواهد نقشی بازی کند یا می خواهد خود را بشناسد.


این که از دیرباز گفته اند خودت را بشناس، منظور این نیست که خودت را بشناسی که جهان را چپاول کنی و یا خود را در مقامی بالاتر به خلق بنمایی. این معرفت نفس است که معلّمین کاذب که خود را نشناخته اند تبلیغ می کنند.

خودت را بشناس یعنی به عنوان روح خودت را بشناس. این معرفت جان است. حجاب ها را بشناس که نخستش تن است و آن گاه جامه ی عواطف را بشناس و علّت ها را بجو و در خواب ها کنکاش کن و در بیداری به هوش باش.

این ها را با هر آموزگاری دیدی از او دوری کن: وعده ی راه آسان. آموزه های کمال. شفادهی و انرژی درمانی. جمعیّت بزرگ طرفداران. تبلیغ فراوان. انسان گرایی. کرامات و نمایش قابلیت های روانی.

اگر آماده شده باشی آموزگاران حقیقی خود به سراغت می آیند و دروازه های درون را بر تو می گشایند. زیر سقف فلک همه ی بازی ها و همه ی نقش ها تکراری ست، امّا آن سوی این سقف کوتاه جهان هایی نو در انتظار تواند.

نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب