رفتن به محتوای اصلی

شماره ۵۳ : حقیقتاً به قلبی بزرگ نیاز است که ...

حقیقتاً به قلبی بزرگ نیاز است که بتوانیم ساز و کار متناقض عشق را درک کنیم. مفهوم واحد و یگانه است امّا در عرصه ی زمان و مکان به گونه ای رازآلوده و غریب جلوه می کند. انگار نمی بایست خود را بی پرده عیان کند. به همین خاطر حقیقت خود را در پرده های ایهام و استعاره و تشبیه رخ می نماید تا روح به فن تعبیر به قلب معنی دست یابد.

شاید به شما گفته شود راه از چپ است. سپس نشانه ای دریافت کنید که بگوید راه از راست است. ذهن هرگز نمی تواند بفهمد که سرآخر از کدام راه باید برود. احساس چیزی می گوید و عقل چیز دیگر. چه باید کرد؟ هر دو را باید رها کرد و معمّا را در روح به مراقبه گذاشت و در رویاها پی اش را گرفت. به تدریج سدّ استعاره در هم می شکند و به تحقیق راه آشکار می گردد.

حقیقت ساده است و توامان عجیب و متناقض. اوّلی برای قلب و دوّمی برای ذهن. سالک به کلید انضباط از پیچیدگی ها می گذرد و به سادگی روح می رسد. آن گاه پیام ساده ی عشق و خدمت را درک می کند و در می یابد که حقیقت همان عشق است، همان چه که از ابتدا می دانست امّا فهمش نمی نمود. انضباط معنوی و عرق ریزان روح کلید درک مفهوم عشق و خدمتگزاری ست.

گفت آن جا که پای حقیقت در میان است سکوت پر معناتر است. سکوت ِپس از سخن است که بار معنی را می رساند. آن چه که بایست گفته شود را بگو و سپس سکوت کن. سخن در جای سخن و سکوت در جای سکوت. آن گاه تو با خیال معشوق یگانه می شوی، حقیقت استحاله را آغاز می کند و معجزه ها رخ می دهند.

 

سبب من بودم و چشمان مستش
خیال خامش عاشق پرستش
دل و جان بود و آن صوت درخشان
میان آتش جام الستش
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب