رفتن به محتوای اصلی

شماره ۹۰ : باید بدانی که جنگجو را ...

باید بدانی که جنگجو را چگونه زندگی ست. آن هنگام که حکم می رسد برتاز آن حکم زندگی ست. ای معشوق! ای همسر! ای همراه! آن گاه که راه، جنگجو را به به خویش می خواند خاموش نشین و در انتظار. این خاموشی تو را نیکوترین آرایش و برگزیده ترین برازندگی ست.

این کارزار زندگی ست. این سپیده دمی ست که تنها یک بار سالک را بر می خواند. این نبرد، عیار عشق می سنجد و جسارتی که صد هزار لشکر ابلیس می بایست از کنارش بگذرند و لرزنده سر به حقارت فرو آرند. این شمشیر، رقصش رقص خداست. بنشین به تماشایی ترین تماشاگه راز.

پس اینک به کرانه های شمال برمی تازم، در دستم آینه ای.
پس اینک به کرانه های جنوب برمی تازم، در دستم آینه ای.
پس اینک به کرانه های شرق برمی تازم، در دستم آینه ای.
پس اینک به کرانه های غرب برمی تازم، در دستم آینه ای.

آینه ام شمشیر من است، تیر من است، فریاد جهانگیر من است.
آینه ام از نور بلورین است. آینه ام از صوت رخشان است. آینه ام از جان جان جان است.

پس به تک می تازم به شمشیر هزارآینه. ستاره می شوم، می تابم. خاک می شوم،‌ نشست گاه مردان خدای. آتشی ست در میانم، قداره کش تر از چرخ کبود. آن آتش می نمایانم به هر که اش سزاست. آن آتش می نمایانم به هر که خدای را در عطش نور و صداست.

 

ای روح بتاز و سوی میخانه بگیر
ای عشق بسوز و جان پروانه بگیر
ای حرف چه مانده ای به درگاه خدا؟
نازل شو به هر گونه لب و چانه بگیر
نسخه ی قابل دانلود کتاب روح
پیمایش کتاب