در آستانهی محو،
ستارهای در مرز درخشیدن.
آن ستاره تویی.
هزارپاره میکنند هزارپارهگان،
و یکتنه،
یکتنهگان.
تو در کدام سویی؟
یکتنه با هزارپارهگان؟
در آستانهی حذف،
آن بیهمهصدهزارساله تویی.
در آستانهی محو،
ستارهای در مرز درخشیدن.
آن ستاره تویی.
هزارپاره میکنند هزارپارهگان،
و یکتنه،
یکتنهگان.
تو در کدام سویی؟
یکتنه با هزارپارهگان؟
در آستانهی حذف،
آن بیهمهصدهزارساله تویی.