رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۲۰ : تمام زبانها مرا همراهی می‌کنند که...

 تمام زبانها مرا همراهی می‌کنند که به یک زبان واحد سخن بگویم. چون قلم به دست می‌گیرم و آتش روح از مجرای سوخته به زمین کهنه سرازیر می‌کنم، تمام زبانها - یک‌یک و تمامشان با هم - مچ باستانی می‌گیرند و حقیقت ناتوان از گفت به کلمه می‌ریزند. 

به دنیا نیامدم که زندگی پسین را لال بمیرم. به تمام زبانها زاده شدم و در تمام ایشان مردم. آمدم تا عصاره‌ی خاموشی بگیرم، قطرات آخر پارسی کنم و به تنها سخنِ در تمام زندگی‌ها گرامی‌داشته، تمام هستی و نیستی خویش فرو ریزم و جان گرو از زندان هستی آزاد سازم و بروم. 

بروم به خانه‌ی خویش، 
این خوابگردی بس است.

پیمایش کتاب