رفتن به محتوای اصلی
سرای حلمی
Toggle navigation
منوی بالا
اهدا
تماس با حلمی
خانه
کتاب اخگران
شماره ۱۷ : اهانت...
اهانت،
به ساحت قدسی.
و نیز تقدّس، موهن.
Book traversal links for شماره ۱۷ : اهانت...
شماره ۱۶ : گفته شد آنچه که نباید...
بالا
شماره ۱۸ : صدایی مهیب...
پیمایش کتاب
دوبیتی های حلمی
غزلیات حلمی
مثنوی های حلمی
اشعار عارفان جهان
کتاب روح
کتاب لامکان
هنر و معنویت
چهارپارههای حلمی
کتاب آزادی
کتاب اخگران
شماره ۱ : اگر نوری...
شماره ۲ : هر کس با شبیه خویش...
شماره ۳ : آنان بنام خدا...
شماره ۴ : این چیست؟...
شماره ۵ : هیچ کجا...
شماره ۶ : شهامت خویش بودن...
شماره ۷ : از گذرگاهان بیعبور...
شماره ۸ : آسمان، آفتابیست...
شماره ۹ : انسان بر مبنای خواب...
شماره ۱۰ : ما را ترک میدارند...
شماره ۱۱ : در برابر جمعیت...
شماره ۱۲ : چقدر زیباست...
شماره ۱۳ : باید کاشته شود در قلب...
شماره ۱۴ : عشق...
شماره ۱۵ : زندگی چیست؟...
شماره ۱۶ : گفته شد آنچه که نباید...
شماره ۱۷ : اهانت...
شماره ۱۸ : صدایی مهیب...
شماره ۱۹ : به هزاران رنگ خلق درآمدن...
شماره ۲۰ : به سرِ انگشتانِ خود رسیدهام...
شماره ۲۱ : خیر، خواب...
شماره ۲۲ : خطا کن
شماره ۲۳ : در کوره میپزند...
شماره ۲۴ : هنوز
شماره ۲۵ : پاک کردن ردّ پا...
شماره ۲۶ : بر کجا گام مینهند...
شماره ۲۷ : تغییر...
شماره ۲۸ : آنجا را نمیدانم...
شماره ۲۹ : غروری نیست که به نامت...
شماره ۳۰ : رویاها میسوزند و...
شماره ۳۱ : چو دریچه گشوده میشود...
شماره ۳۲ : سخن از کجاست...
شماره ۳۳ : چون مشت جهان وا شد...
شماره ۳۴ : به آرامش سر به گریبان...
شماره ۳۵ : یا آنکه رنج راه را به تمامی...
شماره ۳۶ : گفت: با قدرت چشمانتان را...
شماره ۳۷ : در آن لحظه...
شماره ۳۸ : بیهوده است زندگی اگر...
شماره ۳۹ : چنین بازگشت خطیر...
شماره ۴۰ : عبور از عمیقترین راهروی تاریکی...
شماره ۴۱ : پنجرهی اشراق خود را بگشایم...
شماره ۴۲ : از شمایل رسته و از شیوه...
شماره ۴۳ : نشسته با کلمات، ایستاده...
شماره ۴۴ : هرچند مردمانی لش و بیمصرف...
شماره ۴۵ : همه چیز را مجموع میکنم...
شماره ۴۶ : هوشیاری مرگ است...
شماره ۴۷ : با رفتن کمر جاده نمیشکند...
شماره ۴۸ : چو سپیده میزند...
شماره ۴۹ : برکت باد به پایان یافتن...
شماره ۵۰ : همانچه که سخت بود و
شماره ۵۱ : نگاه کردن با تمام درجات بینایی...
شماره ۵۲ : پیش از زیبایی...
شماره ۵۳ :شریعت، حقیقت است. امّا...
شماره ۵۴ : بیشتر برخیزند و بیشتر به...
شماره ۵۵ : انسان چیست؟
شماره ۵۶ : همواره راهی بالاتر از...
شماره ۵۷ : بوی چیست به مشام میرسد...
شماره ۵۸ : بی شک روان باختن و...
شماره ۵۹ : آن بیرون عجب وضعیت...
شماره ۶۰ : ستیزندهمغاکی بس بیهمتاست...
شماره ۶۱ : سرانجام تکرخ و بینقاب...
شماره ۶۲ : این چنین که هست...
شماره ۶۳ : در میان ضمایر به آن صداها...
شماره ۶۴ : از اتّفاق نیست اینجاییم...
شماره ۶۵ : به چنین شب مقدّس...
شماره ۶۶ : آیا تمام این لحظات مراقبه نیست...
شماره ۶۷ : آه، صبحدم سر برآوردن از هستی...
شماره ۶۸ : بیشرفی است اگر آنچه...
شماره ۶۹ : چه تاسهای قدرت زهرآگین که...
شماره ۷۰ : به آرامی میرسد به آنجا که...
شماره ۷۱ : پنجشیر همان آرتساخ و...
شماره ۷۲ : به گرد پای خویش نمیرسم...
شماره ۷۳ : باشکوهترین سخن را...
شماره ۷۴ : راه باز نمیشود تا...
شماره ۷۵ : سکون و توقّف...
شماره ۷۶ : آن کس که خود را کم میگیرد...
شماره ۷۷ : قرآن به سر گرفتن...
شماره ۷۸ : لرزش دستان رفت و...
شماره ۷۹ : آخر این جنازه را یکی باید...
شماره ۸۰ : خوشبختانه در بدترین لحظات ممکن...
شماره ۸۱ : این کتاب را پایان بردن...
شماره ۸۲ : اطمینان دارم هیچ چیز بعید نیست...
شماره ۸۳ : و خداوند گفت: سختترین کار من...
شماره ۸۴ : هیچ کس را به خویش نمیخوانم و...
شماره ۸۵ : برای زندگی، برای آزادی، و...
شماره ۸۶ : چه اگر من یک تن همه آن دوزخیان...
شماره ۸۷ : راه عشق بس باریک...
شماره ۸۸ : گفت سالکان خویش را...
شماره ۸۹ : آنگاه که مسکینان و مسلمین دنیا...
شماره ۹۰ : سر بیفراز به فروتنیِ...
شماره ۹۱ : تا عمر هست جسم تخمیر میکنم...
شماره ۹۲ : مگر به یک جرعهی مردافکن...
شماره ۹۳ : حماسه خبر نمیکند...
شماره ۹۴ : به جهان مینگرم...
شماره ۹۵ : این برهوت دیگر کجاست...
شماره ۹۶ : هر کس به ستایش عدالت خویش...
شماره ۹۷ : سوگند به سپیدهدمی که...
شماره ۹۸ : سبو نیست. باده نیز...
شماره ۹۹ : سختتر، آن است که مست...
شماره ۱۰۰ : بیشک که باید بتوانم به نیکی...
شماره ۱۰۱ : فرهیختگی به سخن، و سخن به...
شماره ۱۰۲ :در اینجا بودن به منزلهی...
شماره ۱۰۳ : صدای خلق خویش بودن...
شماره ۱۰۴ : دوباره در میان دو دنیام...
شماره ۱۰۵ : در آستانهی محو...
شماره ۱۰۶ : در آستانهی زایش...
شماره ۱۰۷ : تمام شب را به صبح ساییدن...
شماره ۱۰۸ : ما همواره اگر نتوانیم در بهترینها...
شماره ۱۰۹ : میرقصم که شبی برتر از...
شماره ۱۱۰ : هیچ چیز خاصی نیست...
شماره ۱۱۱ : نه برای منشاء سر فرو...
شماره ۱۱۲ : بر ساحل برقصی که...
شماره ۱۱۳ : از تمام عمر، تنها...
شماره ۱۱۴ : من مسئولم...
شماره ۱۱۵ : مهر را در چنین ظلمات...
شماره ۱۱۶ : بر دامنهای به عشوه برکشیدهی کوهستانها...
شماره ۱۱۷ : هنوز بایستی چیزهایی شکسته شوند در خویش...
شماره ۱۱۸ : باید بتوانم تا انتها بنویسم و...
شماره ۱۱۹ : تمام کارهایی که آدمی اوّل میکند را آخر کردم...
شماره ۱۲۰ : تمام زبانها مرا همراهی میکنند که...
شماره ۱۲۱ : در عادیترین لحظات روزمره، من شکوه را یافتم...
شماره ۱۲۲ : حال، بار تن میجویم، تا...
شماره ۱۲۳ : مگر در شبی بیانتها همچون...
شماره ۱۲۴ : مجبورم پیوندهایی برقرار کنم. وگرنه...
شماره ۱۲۵ : بر قاعدهی استثنا، آنجا که تک افتادهای...
شماره ۱۲۶ : نجات در همین دقایق است و...
شماره ۱۲۷ : در هر سرا یاری یافتم...