از شمایل رسته و از شیوه پیراسته، آنچنان عاشق که جز تو در خویش نمییابم. آنچنان خیره ژولیده، آنچنان ژولیده خیره، که جز تو در تو نمیبینم و خویش جز تو و تو جز خویش نمیبینم.
به هر در کوبهای، میآویزم: تو، تو، تو.
به هر سو دروازهای، میگشایم: تو، تو، تو.
مُهَیمِنا ویرانهشبیست،
آفتابی.