به آرامی میرسد به آنجا که باید برسد و رقم رسیدن است. به آهستگی گام میکشد تقدیر شگرف و هزار شکست بر خود روا میدارد تا آن یک لحظهی سترگ شادمانی که در هیچ باور نیست.
به متانت میرزمد سالک خندان آزادی و به صلابت بها میپردازد. به ناز میخرامد و به نظم میخروشد. به خوشی میزیید و به فرخندگی میمیرد. به رنج میزاید آن خویش محتوم جاودانه را و به شکرانه چشم نو بر جهان میگشاید تناسخ بیمانند کامرانه را.
: آه آن لحظه را چگونه بتوان شرح دادن؟
: به فرّهی سکوت، این آتش پارسی؛ برترین زبان خدایان.