قرآن به سر گرفتن کسی را از رنج هستی نرهاند. این چنین کار پیرزنان، رنج افزاید و دوزخ زاید. کس به چنین رمّالیها آزادی نتواند. از این کتابها هیچ آفتاب سر نزند.
نه کس از دف صوفی به معراج رفت و نه از فقه مفتی. نه گوشههای سنّت جانی جنباندند و نه میانههای شهرگی و خاک پای خلق بودن. نه، هیچ کس از دریوزگی چشمها و از غریو مرحبامرحبا قدم از قدم برنداشت.
من که نوحوار تمام تاریخ را زیستهام، دیدم که نه ابراهیم از آزمون خداوند پیروز سرافراشت، نه عیسی حقیقت عشق دانست و نه محمّد در تاریکی دانهی معرفت کاشت. نه، از این افسانهها حقیقت بر هیچ در نزند.
حقیقت از درون در میزند.
اگر بیدار باشی و در بگشایی که رستهای. اگر خفتهای که هیچ، هزار قرن و هزار قرن ..