رفتن به محتوای اصلی

شماره ۸۵ : برای زندگی، برای آزادی، و...

 برای زندگی، برای آزادی، و برای آسمانهای ابری و آسمانهای آبی بی‌انتها. بگذار دستها خودشان کار را تمام کنند، همان دستان که کار را آغازیده‌اند.

بگذار برای زیبایی سخن نگویم، و برای حقیقت، که هم حقیقت و هم زیبایی تویی. بگذار هیچ سخن نگویم و این دم خاموشی پیشه کنم، چرا که اشارات چشمان گویاتر و سکوت لبان در تنگای گلوگاه بس سخن‌ناک‌تر است. 

برای شادمانی، برای غرقگی، 
و برای رقصِ لمحه‌ای که میان این دوست. 

داشتی سنّت می‌شدی؛
نگذاشتم،
شکستمت.

پیمایش کتاب