از مجرای جان و قلمِ
سید نوید حلمی
snhelmi.blog.ir
انتشار و اشتراکگذاری از آثار تنها با ذکر نام صاحب اثر و منبع مجاز میباشد و در غیر اینصورت تخلّف معنوی محسوب میگردد.
- شماره ۱ : برو ای روح به خانههای شاد...
- شماره ۲ : و آنها کشتند یکی از زیبایانم را...
- شماره ۳ : نان عشق، آزادیست...
- شماره ۴ : از تو زیبا ترانهها...
- شماره ۵ : سر نادرشاه را سپیدهدم زدم...
- شماره ۶ : عجیب است. هنوز روحهای...
- شماره ۷ : تنها عصمت این است...
- شماره ۸ : به سپیدهدمان گام مینهیم...
- شماره ۹ : به ثانیهای همه چیز تغییر میکند...
- شماره ۱۰ : خود را به صلّابهی فروتنی میکشیم...
- شماره ۱۱ : جنگجویان به نام عیسای مسیح...
- شماره ۱۲ : به تلنگرهای سخت جان میخیزانی...
- شماره ۱۳ : میگویم: من سخت مهمل میبافم...
- شماره ۱۴ : در راه عشق نیز عوام نمیدانم...
- شماره ۱۵ : کسانی به سویم میفرستند...
- شماره ۱۶ : به من هیچ مربوط نیست که...
- شماره ۱۷ : زندگی برای آنها که میخواهند...
- شماره ۱۸ : از دردها، عمیقترینهاشان را...
- شماره ۱۹ : سر از قلّهها برآورده...
- شماره ۲۰ : این زندگیها به هدر نگذرند...
- شماره ۲۱ : تنها میمانم تا رنج را پاس بدارم...
- شماره ۲۲ : بردگان را گفت حجاب کنند...
- شماره ۲۳ : دلم در جایی بیرون از این قارهها...
- شماره ۲۴ : به تلخی و سختی و مرارت میگذرد...
- شماره ۲۵ : این چشمها بستهاند، این جانها...
- شماره ۲۶ : تا آزادی لحظاتی ترد...
- شماره ۲۷ : هر روز به این سبب برمیخیزم که...
- شماره ۲۸ : رسالت عشق، وظیفهی خاموشی...
- شماره ۲۹ : قرنهای پیش رو را پاس میداریم...
- شماره ۳۰ : بزرگان کار بزرگ کنند...
- شماره ۳۱ : شیطان سرخ در برابرم ایستاده...
- شماره ۳۲ : به خاموشی بگذار با هم سخن بگوییم...
- شماره ۳۳ : به سوی راه برخاستن...
- شماره ۳۴ : بسیار زمانها شمشیر بالا کشیدهام...
- شماره ۳۵ : در میادین جنگ چنین آتش و هیاهو نیست...
- شماره ۳۶ : شیخ زاهد را میشناسم، و شیخ صفی را...
- شماره ۳۷ : چنین شرارتها و اهریمنیها...
- شماره ۳۸ : برای آنکه دوست شما باشم...
- شماره ۳۹ : یکی با خویشتن خوش است...
- شماره ۴۰ : چقدر دوستتان میدارم...
- شماره ۴۱ : بیایند سگان و گربگان...
- شماره ۴۲ : انسان در زبالهها بگردد...
- شماره ۴۳ : تلاشِ ناکامِ ناموزونِ سنّت...
- شماره ۴۴ : در شبی سرتاسر تباه...
- شماره ۴۵ : تخت و بخت خویش...
- شماره ۴۶ : دمدمان صبح در راهروهای معبد عشق...
- شماره ۴۷ : همه چیز را به تمنّای تو باختن...
- شماره ۴۸ : چیزی جز عشق خالق زیبایی نیست...
- شماره ۴۹ : راه از چگونه به چراست...
- شماره ۵۰ : ماهیت خاموش عشق، کیفیت بیسخن ماه...
- شماره ۵۱ : شاید تا فرو نپاشد نتواند که خویشتن بیابد...
- شماره ۵۲ : آخ که رازها در خاموشی...
- شماره ۵۳ : نادانی آمد و از نادانتری گفت...
- شماره ۵۴ : زیبایی انبوه زیر انبوه هزارهها...
- شماره ۵۵ : تا سر کوچه آمد...
- شماره ۵۶ : این قلب سنگی باید گشوده شود...
- شماره ۵۷ : آن عثمانی را زیسته بودم...
- شماره ۵۸ : همه چیز هر آیینه دیگر میشود...
- شماره ۵۹ : مستی هجوم میآرد...
- شماره ۶۰ : از تنهایی در خدا تنها...
- شماره ۶۱ : شب برکت میدهد...
- شماره ۶۲ : به گرد پات برسیم ای یار...
- شماره ۶۳ : غم کفران نعمت است...
- شماره ۶۴ : باید عشّاق امشب به هم خیزند و...
- شماره ۶۵ : آنچه میگذرد درد است...
- شماره ۶۶ : تسلیم را به قدرقدرتی برگزیدم...
- شماره ۶۷ : خلق از حق میگریزد...
- شماره ۶۸ : مذهبیون را تنها به یک چیز ...
- شماره ۶۹ : به نام عشق و برای عشق...
- شماره ۷۰ : شب از جنون فرا میخیزد ...
- شماره ۷۱ : از ارتفاعاتی بسیار خطیر بازمیگردم...
- شماره ۷۲ : صبر را چگونه باید به جان آزمود...
- شماره ۷۳ : دیروز نتوانستم، امروز بر آنم که بتوانم...
- شماره ۷۴ : بالاخره عمرها بیهوده نیست...
- شماره ۷۵ : به آرایشی نو برمیخیزیم...
- شماره ۷۶ : بایست روزگار تکاندهنده میبود تا...
- شماره ۷۷ : برکت بوسهایست به ناگاه از محبوبت...
- شماره ۷۸ : این بوسه و آغوش است که...
- شماره ۷۹ : گذر زمان چیزی را حل نمیکند...
- شماره ۸۰ : داری کمکم به گوشههای معمّایم
- شماره ۸۱ : عشق متّضاد عقل، آری...
- شماره ۸۲ : باید به فروتنی نگریست...
- شماره ۸۳ : دل به یار، سر به کار میشویم...
- شماره ۸۴ : فرمود: وحی مقدّس خویش با...
- شماره ۸۵ : خوشحالم که کوچکان انسان را...
- شماره ۸۶ : بیایید با هم بیمداوا...
- شماره ۸۷ : خوشحالم چنانکه در قلب هزار پرنده...
- شماره ۸۸ : خانههایی که از نور نمیتوانند...
- شماره ۸۹ : همچو سعادت ناگهانی، برکت دیریافته...
- شماره ۹۰ : ایستاده کلمه، نشسته آواز...
- شماره ۹۱ : برسد زمانی که مصیبت و ماتم...
- شماره ۹۲ : گفت آیا عشق به مصلحت میچربد...
- شماره ۹۳ : میدانم که جان من بر زمین...
- شماره ۹۴ : به ناز آمده یار، از قفقاز...
- شماره ۹۵ : اینها که پیرامون مناند...
- شماره ۹۶ : تنها آن روزی که آدمی به غلط...
- شماره ۹۷ : پروای خطر به جان نیست...
- شماره ۹۸ : آدمی را ببین؛ یک لحظه با خداست...
- شماره ۹۹ : عجب! تا هر بار میآییم...
- شماره ۱۰۰ : بینهایت دوستت میدارم...
- شماره ۱۰۱ : در جایی که تمام انسانها اسیرند...
- شماره ۱۰۲ : آن الاغها که از ارس میگذرند...
- شماره ۱۰۳ : عشق چه بالا و بلند سخن میگویی...
- شماره ۱۰۴ : آدمی صبر کردن بیاموزد...
- شماره ۱۰۵ : چه خوش است خلوت شدن...
- شماره ۱۰۶ : نه دوستی و نه جنگ؛ ایستادن در...
- شماره ۱۰۷ : یا سکوت یا سخنِ بهگاه...
- شماره ۱۰۸ : آنچه به یاد نمیآورم بیشتر مرا...
- شماره ۱۰۹ : نقطهی آغاز خویش در خداوند...
- شماره ۱۱۰ : باید بگوید من عظمت خویش از...
- شماره ۱۱۱ : عدّهای میپندارند این مذهبی...
- شماره ۱۱۲ : آن حرفها میرود که از...
- شماره ۱۱۳ : هر چه که خواری و ضعیفی در...
- شماره ۱۱۴ : عصر تاریک با بزرگانش...
- شماره ۱۱۵ : مثل من را خدا کم ندیده...
- شماره ۱۱۶ : برخاستیم - ما خداوندگاران روح
- شماره ۱۱۷ : حال وصف نتوانم کرد...
- شماره ۱۱۸ : ما میخواهیم سخن برسد به...
- شماره ۱۱۹ : یکی از راستمردان روزگار...
- شماره ۱۲۰ : تمام روز صدا در قلب میپیچد...
- شماره ۱۲۱ : چو آسمان که بر زمین پاشیده...
- شماره ۱۲۲ : تا ایشان از آه و ناله نکَنند...
- شماره ۱۲۳ : در تاریکی سترگ نشسته، روشنایی را...
- شماره ۱۲۴ : برادران روح! خواهران دل!...
- شماره ۱۲۵ : در قلبم سپیدهای به سخن است...
- شماره ۱۲۶ : خبری خوش دارم عزیزان...
- شماره ۱۲۷ : عزیزانی گفتند ما تو را ترک میکنیم...
- شماره ۱۲۸ : چون آن زن موحّد...
- شماره ۱۲۹ : من خود را چنان که هستم...
- شماره ۱۳۰ : من هر شب با شما سخن میگویم...
- شماره ۱۳۱ : به سخن شیخان گمراه...
- شماره ۱۳۲ : دوستانم کجایند؟ یارانم کهرایند؟...
- شماره ۱۳۳ : کسانی هستند که در خیر از هم...
- شماره ۱۳۴ : من چراغ خانههای روشنم...
- شماره ۱۳۵ : در مرزهای آتشین میایستم و...
- شماره ۱۳۶ : همه کس را می توان دوست داشت...
- شماره ۱۳۷ : آنچه که رسم است روح را...
- شماره ۱۳۸ : بهتر است آدمی حرف دلش را...
- شماره ۱۳۹ : از همه سو در محاصره...
- شماره ۱۴۰ : عهدی به جانم است که...
- شماره ۱۴۱ : شکستخوردگان - آنها که...
- شماره ۱۴۲ : آدمی را شرافت نیست...
- شماره ۱۴۳ : سر رفته و دل رفته و جان...
- شماره ۱۴۴ : چشم میبندم و میگذارم کلمات بیایند...
- شماره ۱۴۵ : چرا نمیآیید جانم بگیرید...
- شماره ۱۴۶ : قلبم کشتزار خاموشیست...
- شماره ۱۴۷ : بدی مردمان نمیبینیم...
- شماره ۱۴۸ : پیوندهای خویشاوندی را میبریم اگر...
- شماره ۱۴۹ : حال که میبینم بیاندازه دوستت میدارم...
- شماره ۱۵۰ : به دست برهنه روح از کالبد...
- شماره ۱۵۱ : ما به شیخ که سخن برابر نمیگوییم...
- شماره ۱۵۲ : دلیران، نایاب. دلداران، انگشتشمار...
- شماره ۱۵۳ : از زیستن دروغین دست کشیدن...
- شماره ۱۵۴ : وفادار به حقیقت، جانسپار عشق...
- شماره ۱۵۵ : رنج در جان شیهه میکشد...
- شماره ۱۵۶ : پاسدار آزادی، و تمام تاریخ را از...
- شماره ۱۵۷ : نمیتوان تا ابد خوشخوشان و...
- شماره ۱۵۸ : سرزمین همچنان به دست فاتحان آن...
- شماره ۱۵۹ : خلق را نه بیماری، که ترس و جهل خویش...
- شماره ۱۶۰ : عاشق خود را محق نمیداند...
- شماره ۱۶۱ : چه زیباکسانی که ما را ترک میدارند...
- شماره ۱۶۲ : نخست میبایست از انسان به روح...
- شماره ۱۶۳ : امروز ما بودیم و عشق بود...
- شماره ۱۶۴ : حالا یکی در کنارهام ببیند...
- شماره ۱۶۵ : هماره جنگ اوّل، هماره، و آنگاه...
- شماره ۱۶۶ : حیف مروارید نصیب خوک...
- شماره ۱۶۷ : باد میآید، باد سرد، و جانم از...
- شماره ۱۶۸ : حال دو لیوان عرق...
- شماره ۱۶۹ : دست میلرزد، دست که هیچ...
- شماره ۱۷۰ : گفتند او که میآید، او که میآید...
- شماره ۱۷۱ : امشب اینجاست تمام دنیا...
- شماره ۱۷۲ : از شهری کوچک مستی حکم میراند...
- شماره ۱۷۳ : رژهی پیروزی میروند نکبتان...
- شماره ۱۷۴ : همواره در زندگی چیزی بیشتر از کتابهاست...
- شماره ۱۷۵ : با خویش عریان، با خویش سخت...
- شماره ۱۷۶ : زندگی نو؛ اسفار نو، مکاشفات نو...
- شماره ۱۷۷ : گِل سرشت را چنگ زدن و...
- شماره ۱۷۸ : به شکل خود شبیه خدام...
- شماره ۱۷۹ : میپنداشتم منتظر منم تا کلام بیاید...
- شماره ۱۸۰ : دوست داشتن آری، پرستیدن نه...
- شماره ۱۸۱ : هرگز نمیدانی کی میآید...
- شماره ۱۸۲ : مناش از در و پنجره بیرون میزند...
- شماره ۱۸۳ : سخن تراز آفتاب است و...
- شماره ۱۸۴ : آنکه راه بسیاری رفته میپندارد...
- شماره ۱۸۵ : خرسندی خویش پنهان نمیداریم و...
- شماره ۱۸۶ : گفت آن زمان که توهّمات استادی...
- شماره ۱۸۷ : برای به اینجا رسیدن...
- شماره ۱۸۸ : منبع کجاست؟ در بینامی و خلاء معلّقام...
- شماره ۱۸۹ : نه مرگ در تنهایی را...
- شماره ۱۹۰ : ملّتی در خندههای وهم...
- شماره ۱۹۲ : حال به رویاهای عمیق گوش میسپریم...
- شماره ۱۹۳ : دیگر هیچ چیز این چنین که هست...
- شماره ۱۹۴ : وضعیتی کلمهخیز است...
- شماره ۱۹۵ : در این لحظه که ماورای هستی...
- شماره ۱۹۶ : دوستداشتن خدا، دوستداشتن و...
- شماره ۱۹۷ : آنجا که روح سیمای خویش میبیند...
- شماره ۱۹۸ : شب، شب زنده ماندن نیست...
- شماره ۱۹۹ : به جستجوی تو از همه چیز میگذریم...
- شماره ۲۰۰ : نه که نمیتوانند، نمیخواهند...
- شماره ۲۰۱ : چقدر باید روبیده شود...
- شماره ۲۰۲ : سر به قرار عشق...
- شماره ۲۰۳ : من هر بار میگویم...
- شماره ۲۰۴ : یکی سراسیمه از وهم و...
- شماره ۲۰۵ : هیچ پستی هنوز پستتر از انسان...
- شماره ۲۰۶ : این کتاب نیز به آغاز شد...