رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۳۵ : در مرزهای آتشین می‌ایستم و...

 در مرزهای آتشین می‌ایستم و به بانگ بلند می‌گویم: باید به پایان رسد هرآنچه که بیهوده است.

عقاب زرّین از صخره‌ی بلند فرو می‌آید؛ چشمانش تیز، نوایش بلند، دو بالش آتش، و پنجه‌هاش از صید شبانه پر.

بانگی بلند می‌آید از فراسوی زمان.
حکم این است:
بازی تمام!

پیمایش کتاب