در مرزهای آتشین میایستم و به بانگ بلند میگویم: باید به پایان رسد هرآنچه که بیهوده است.
عقاب زرّین از صخرهی بلند فرو میآید؛ چشمانش تیز، نوایش بلند، دو بالش آتش، و پنجههاش از صید شبانه پر.
بانگی بلند میآید از فراسوی زمان.
حکم این است:
بازی تمام!