زندگی نو؛ اسفار نو، مکاشفات نو، رویاهای نو. مرگ نو، میلاد نو، زمین نو و آسمان نو. زیستن در ارتفاعات و از خاکهای پست و مرطوب رهایی یافتن. هوای نو و ششهای نو که جز خدا به درون نمیکشند و جز خدا بیرون نمیدهند.
نه آفتاب و نه آب، که آفتاب را باید از درون زاییدن و آب را باید از چشمهساران اعماق جوشانیدن. سرتاسر سپیدی، و فراتر، یکپارچه بیرنگی، خاموشی و خلاء، و همه چیز را یگانه از این سه خلق کردن.
آدمی نو زاییدن به جامهی روح،
و پرچم آزادی نو بر دوردستترین قلّهها افراشتن.
از قاعده فراجَستن،
و بر رأس خویش تابیدن.