رفتن به محتوای اصلی

شماره ۱۸۱ : هرگز نمی‌دانی کی می‌آید...

 هرگز نمی‌دانی کی می‌آید. آنگاه می‌آید که تو نباشی. می‌پنداری در انتظار اویی. نمی‌دانی او در انتظار توست. آنگاه می‌آید که از انتظار رسته‌ای.

خانه‌‌ی اوست،
میزبان اوست،
دعوت از اوست.

آسمان به نقش بالهاست و زمین به قصد برافراشتن بالهاست. هیچ کس نمی‌آید و هیچ چیز نازل نمی‌شود، بلکه روح بر خویش هویدا می‌شود و از زمین بر سر و دوش آسمانها فرا می‌خیزد.

 و چون روح برخاست تمام آسمانها و زمین به همراهی او برمی‌خیزند.

پیمایش کتاب