سخن تراز آفتاب است و خاموشی تراز ماه. هم آفتاب و هم ماه، و هم سپیده آن زمان که خاموشی به قطرات آخر است.
بیافتخارانیم، شهرگان عدم. بینامانیم، سرافراشتگان شنبادهای سرکش، و تن افروختهایم و هم جان به سودای هیچی.
روح را به این لحظه آن حلقهی مفقود کجاست؟ آن ثانیهی نابود کجاست؟
هم میدانیم و هم نمیدانیم.