رفتن به محتوای اصلی
سرای حلمی
Toggle navigation
منوی بالا
اهدا
تماس با حلمی
خانه
کتاب آزادی
شماره ۷ : تنها عصمت این است...
تنها عصمت این است: جرأت خطا کردن، و جرأت گذر کردن از خطا.
تنها عظمت این است.
Book traversal links for شماره ۷ : تنها عصمت این است...
شماره ۶ : عجیب است. هنوز روحهای...
بالا
شماره ۸ : به سپیدهدمان گام مینهیم...
پیمایش کتاب
دوبیتی های حلمی
غزلیات حلمی
مثنوی های حلمی
اشعار عارفان جهان
کتاب روح
کتاب لامکان
هنر و معنویت
چهارپارههای حلمی
کتاب آزادی
شماره ۱ : برو ای روح به خانههای شاد...
شماره ۲ : و آنها کشتند یکی از زیبایانم را...
شماره ۳ : نان عشق، آزادیست...
شماره ۴ : از تو زیبا ترانهها...
شماره ۵ : سر نادرشاه را سپیدهدم زدم...
شماره ۶ : عجیب است. هنوز روحهای...
شماره ۷ : تنها عصمت این است...
شماره ۸ : به سپیدهدمان گام مینهیم...
شماره ۹ : به ثانیهای همه چیز تغییر میکند...
شماره ۱۰ : خود را به صلّابهی فروتنی میکشیم...
شماره ۱۱ : جنگجویان به نام عیسای مسیح...
شماره ۱۲ : به تلنگرهای سخت جان میخیزانی...
شماره ۱۳ : میگویم: من سخت مهمل میبافم...
شماره ۱۴ : در راه عشق نیز عوام نمیدانم...
شماره ۱۵ : کسانی به سویم میفرستند...
شماره ۱۶ : به من هیچ مربوط نیست که...
شماره ۱۷ : زندگی برای آنها که میخواهند...
شماره ۱۸ : از دردها، عمیقترینهاشان را...
شماره ۱۹ : سر از قلّهها برآورده...
شماره ۲۰ : این زندگیها به هدر نگذرند...
شماره ۲۱ : تنها میمانم تا رنج را پاس بدارم...
شماره ۲۲ : بردگان را گفت حجاب کنند...
شماره ۲۳ : دلم در جایی بیرون از این قارهها...
شماره ۲۴ : به تلخی و سختی و مرارت میگذرد...
شماره ۲۵ : این چشمها بستهاند، این جانها...
شماره ۲۶ : تا آزادی لحظاتی ترد...
شماره ۲۷ : هر روز به این سبب برمیخیزم که...
شماره ۲۸ : رسالت عشق، وظیفهی خاموشی...
شماره ۲۹ : قرنهای پیش رو را پاس میداریم...
شماره ۳۰ : بزرگان کار بزرگ کنند...
شماره ۳۱ : شیطان سرخ در برابرم ایستاده...
شماره ۳۲ : به خاموشی بگذار با هم سخن بگوییم...
شماره ۳۳ : به سوی راه برخاستن...
شماره ۳۴ : بسیار زمانها شمشیر بالا کشیدهام...
شماره ۳۵ : در میادین جنگ چنین آتش و هیاهو نیست...
شماره ۳۶ : شیخ زاهد را میشناسم، و شیخ صفی را...
شماره ۳۷ : چنین شرارتها و اهریمنیها...
شماره ۳۸ : برای آنکه دوست شما باشم...
شماره ۳۹ : یکی با خویشتن خوش است...
شماره ۴۰ : چقدر دوستتان میدارم...
شماره ۴۱ : بیایند سگان و گربگان...
شماره ۴۲ : انسان در زبالهها بگردد...
شماره ۴۳ : تلاشِ ناکامِ ناموزونِ سنّت...
شماره ۴۴ : در شبی سرتاسر تباه...
شماره ۴۵ : تخت و بخت خویش...
شماره ۴۶ : دمدمان صبح در راهروهای معبد عشق...
شماره ۴۷ : همه چیز را به تمنّای تو باختن...
شماره ۴۸ : چیزی جز عشق خالق زیبایی نیست...
شماره ۴۹ : راه از چگونه به چراست...
شماره ۵۰ : ماهیت خاموش عشق، کیفیت بیسخن ماه...
شماره ۵۱ : شاید تا فرو نپاشد نتواند که خویشتن بیابد...
شماره ۵۲ : آخ که رازها در خاموشی...
شماره ۵۳ : نادانی آمد و از نادانتری گفت...
شماره ۵۴ : زیبایی انبوه زیر انبوه هزارهها...
شماره ۵۵ : تا سر کوچه آمد...
شماره ۵۶ : این قلب سنگی باید گشوده شود...
شماره ۵۷ : آن عثمانی را زیسته بودم...
شماره ۵۸ : همه چیز هر آیینه دیگر میشود...
شماره ۵۹ : مستی هجوم میآرد...
شماره ۶۰ : از تنهایی در خدا تنها...
شماره ۶۱ : شب برکت میدهد...
شماره ۶۲ : به گرد پات برسیم ای یار...
شماره ۶۳ : غم کفران نعمت است...
شماره ۶۴ : باید عشّاق امشب به هم خیزند و...
شماره ۶۵ : آنچه میگذرد درد است...
شماره ۶۶ : تسلیم را به قدرقدرتی برگزیدم...
شماره ۶۷ : خلق از حق میگریزد...
شماره ۶۸ : مذهبیون را تنها به یک چیز ...
شماره ۶۹ : به نام عشق و برای عشق...
شماره ۷۰ : شب از جنون فرا میخیزد ...
شماره ۷۱ : از ارتفاعاتی بسیار خطیر بازمیگردم...
شماره ۷۲ : صبر را چگونه باید به جان آزمود...
شماره ۷۳ : دیروز نتوانستم، امروز بر آنم که بتوانم...
شماره ۷۴ : بالاخره عمرها بیهوده نیست...
شماره ۷۵ : به آرایشی نو برمیخیزیم...
شماره ۷۶ : بایست روزگار تکاندهنده میبود تا...
شماره ۷۷ : برکت بوسهایست به ناگاه از محبوبت...
شماره ۷۸ : این بوسه و آغوش است که...
شماره ۷۹ : گذر زمان چیزی را حل نمیکند...
شماره ۸۰ : داری کمکم به گوشههای معمّایم
شماره ۸۱ : عشق متّضاد عقل، آری...
شماره ۸۲ : باید به فروتنی نگریست...
شماره ۸۳ : دل به یار، سر به کار میشویم...
شماره ۸۴ : فرمود: وحی مقدّس خویش با...
شماره ۸۵ : خوشحالم که کوچکان انسان را...
شماره ۸۶ : بیایید با هم بیمداوا...
شماره ۸۷ : خوشحالم چنانکه در قلب هزار پرنده...
شماره ۸۸ : خانههایی که از نور نمیتوانند...
شماره ۸۹ : همچو سعادت ناگهانی، برکت دیریافته...
شماره ۹۰ : ایستاده کلمه، نشسته آواز...
شماره ۹۱ : برسد زمانی که مصیبت و ماتم...
شماره ۹۲ : گفت آیا عشق به مصلحت میچربد...
شماره ۹۳ : میدانم که جان من بر زمین...
شماره ۹۴ : به ناز آمده یار، از قفقاز...
شماره ۹۵ : اینها که پیرامون مناند...
شماره ۹۶ : تنها آن روزی که آدمی به غلط...
شماره ۹۷ : پروای خطر به جان نیست...
شماره ۹۸ : آدمی را ببین؛ یک لحظه با خداست...
شماره ۹۹ : عجب! تا هر بار میآییم...
شماره ۱۰۰ : بینهایت دوستت میدارم...
شماره ۱۰۱ : در جایی که تمام انسانها اسیرند...
شماره ۱۰۲ : آن الاغها که از ارس میگذرند...
شماره ۱۰۳ : عشق چه بالا و بلند سخن میگویی...
شماره ۱۰۴ : آدمی صبر کردن بیاموزد...
شماره ۱۰۵ : چه خوش است خلوت شدن...
شماره ۱۰۶ : نه دوستی و نه جنگ؛ ایستادن در...
شماره ۱۰۷ : یا سکوت یا سخنِ بهگاه...
شماره ۱۰۸ : آنچه به یاد نمیآورم بیشتر مرا...
شماره ۱۰۹ : نقطهی آغاز خویش در خداوند...
شماره ۱۱۰ : باید بگوید من عظمت خویش از...
شماره ۱۱۱ : عدّهای میپندارند این مذهبی...
شماره ۱۱۲ : آن حرفها میرود که از...
شماره ۱۱۳ : هر چه که خواری و ضعیفی در...
شماره ۱۱۴ : عصر تاریک با بزرگانش...
شماره ۱۱۵ : مثل من را خدا کم ندیده...
شماره ۱۱۶ : برخاستیم - ما خداوندگاران روح
شماره ۱۱۷ : حال وصف نتوانم کرد...
شماره ۱۱۸ : ما میخواهیم سخن برسد به...
شماره ۱۱۹ : یکی از راستمردان روزگار...
شماره ۱۲۰ : تمام روز صدا در قلب میپیچد...
شماره ۱۲۱ : چو آسمان که بر زمین پاشیده...
شماره ۱۲۲ : تا ایشان از آه و ناله نکَنند...
شماره ۱۲۳ : در تاریکی سترگ نشسته، روشنایی را...
شماره ۱۲۴ : برادران روح! خواهران دل!...
شماره ۱۲۵ : در قلبم سپیدهای به سخن است...
شماره ۱۲۶ : خبری خوش دارم عزیزان...
شماره ۱۲۷ : عزیزانی گفتند ما تو را ترک میکنیم...
شماره ۱۲۸ : چون آن زن موحّد...
شماره ۱۲۹ : من خود را چنان که هستم...
شماره ۱۳۰ : من هر شب با شما سخن میگویم...
شماره ۱۳۱ : به سخن شیخان گمراه...
شماره ۱۳۲ : دوستانم کجایند؟ یارانم کهرایند؟...
شماره ۱۳۳ : کسانی هستند که در خیر از هم...
شماره ۱۳۴ : من چراغ خانههای روشنم...
شماره ۱۳۵ : در مرزهای آتشین میایستم و...
شماره ۱۳۶ : همه کس را می توان دوست داشت...
شماره ۱۳۷ : آنچه که رسم است روح را...
شماره ۱۳۸ : بهتر است آدمی حرف دلش را...
شماره ۱۳۹ : از همه سو در محاصره...
شماره ۱۴۰ : عهدی به جانم است که...
شماره ۱۴۱ : شکستخوردگان - آنها که...
شماره ۱۴۲ : آدمی را شرافت نیست...
شماره ۱۴۳ : سر رفته و دل رفته و جان...
شماره ۱۴۴ : چشم میبندم و میگذارم کلمات بیایند...
شماره ۱۴۵ : چرا نمیآیید جانم بگیرید...
شماره ۱۴۶ : قلبم کشتزار خاموشیست...
شماره ۱۴۷ : بدی مردمان نمیبینیم...
شماره ۱۴۸ : پیوندهای خویشاوندی را میبریم اگر...
شماره ۱۴۹ : حال که میبینم بیاندازه دوستت میدارم...
شماره ۱۵۰ : به دست برهنه روح از کالبد...
شماره ۱۵۱ : ما به شیخ که سخن برابر نمیگوییم...
شماره ۱۵۲ : دلیران، نایاب. دلداران، انگشتشمار...
شماره ۱۵۳ : از زیستن دروغین دست کشیدن...
شماره ۱۵۴ : وفادار به حقیقت، جانسپار عشق...
شماره ۱۵۵ : رنج در جان شیهه میکشد...
شماره ۱۵۶ : پاسدار آزادی، و تمام تاریخ را از...
شماره ۱۵۷ : نمیتوان تا ابد خوشخوشان و...
شماره ۱۵۸ : سرزمین همچنان به دست فاتحان آن...
شماره ۱۵۹ : خلق را نه بیماری، که ترس و جهل خویش...
شماره ۱۶۰ : عاشق خود را محق نمیداند...
شماره ۱۶۱ : چه زیباکسانی که ما را ترک میدارند...
شماره ۱۶۲ : نخست میبایست از انسان به روح...
شماره ۱۶۳ : امروز ما بودیم و عشق بود...
شماره ۱۶۴ : حالا یکی در کنارهام ببیند...
شماره ۱۶۵ : هماره جنگ اوّل، هماره، و آنگاه...
شماره ۱۶۶ : حیف مروارید نصیب خوک...
شماره ۱۶۷ : باد میآید، باد سرد، و جانم از...
شماره ۱۶۸ : حال دو لیوان عرق...
شماره ۱۶۹ : دست میلرزد، دست که هیچ...
شماره ۱۷۰ : گفتند او که میآید، او که میآید...
شماره ۱۷۱ : امشب اینجاست تمام دنیا...
شماره ۱۷۲ : از شهری کوچک مستی حکم میراند...
شماره ۱۷۳ : رژهی پیروزی میروند نکبتان...
شماره ۱۷۴ : همواره در زندگی چیزی بیشتر از کتابهاست...
شماره ۱۷۵ : با خویش عریان، با خویش سخت...
شماره ۱۷۶ : زندگی نو؛ اسفار نو، مکاشفات نو...
شماره ۱۷۷ : گِل سرشت را چنگ زدن و...
شماره ۱۷۸ : به شکل خود شبیه خدام...
شماره ۱۷۹ : میپنداشتم منتظر منم تا کلام بیاید...
شماره ۱۸۰ : دوست داشتن آری، پرستیدن نه...
شماره ۱۸۱ : هرگز نمیدانی کی میآید...
شماره ۱۸۲ : مناش از در و پنجره بیرون میزند...
شماره ۱۸۳ : سخن تراز آفتاب است و...
شماره ۱۸۴ : آنکه راه بسیاری رفته میپندارد...
شماره ۱۸۵ : خرسندی خویش پنهان نمیداریم و...
شماره ۱۸۶ : گفت آن زمان که توهّمات استادی...
شماره ۱۸۷ : برای به اینجا رسیدن...
شماره ۱۸۸ : منبع کجاست؟ در بینامی و خلاء معلّقام...
شماره ۱۸۹ : نه مرگ در تنهایی را...
شماره ۱۹۰ : ملّتی در خندههای وهم...
شماره ۱۹۲ : حال به رویاهای عمیق گوش میسپریم...
شماره ۱۹۳ : دیگر هیچ چیز این چنین که هست...
شماره ۱۹۴ : وضعیتی کلمهخیز است...
شماره ۱۹۵ : در این لحظه که ماورای هستی...
شماره ۱۹۶ : دوستداشتن خدا، دوستداشتن و...
شماره ۱۹۷ : آنجا که روح سیمای خویش میبیند...
شماره ۱۹۸ : شب، شب زنده ماندن نیست...
شماره ۱۹۹ : به جستجوی تو از همه چیز میگذریم...
شماره ۲۰۰ : نه که نمیتوانند، نمیخواهند...
شماره ۲۰۱ : چقدر باید روبیده شود...
شماره ۲۰۲ : سر به قرار عشق...
شماره ۲۰۳ : من هر بار میگویم...
شماره ۲۰۴ : یکی سراسیمه از وهم و...
شماره ۲۰۵ : هیچ پستی هنوز پستتر از انسان...
شماره ۲۰۶ : این کتاب نیز به آغاز شد...
کتاب اخگران